چشماتو وا کن و ببین که بابا اومده
همیشه یادت میکنم از پس این دنیای مبهم گاهی به اندازه تمام نداشته هایم برایت سخت میگویم میدانم صدایم را خوب میشنوی میدانم مرا احساس میکنی میدانم نگاهم را میشناسی و میدانم هر آنچه که دیگران از درک آن عاجزندتودرک میکنی این حس مادرانه است فرزندم هر چند هنوز در برم نیستی اما 8 ماه همراه من چشم اانتظار پدر بودی.دخترک بهاری من 25 اسفند برای هر سه ما روز به یاد ماندنی بود و بعد 21 ماه سختی و دوری بالاخره بابایی خدمت سربازی اش رو تموم کرد و برای همیشه برگشت کنارمون.برایت چه بنویسم از کدام سختی ها حرف بزنم از کدام تنهایی ها بگویم که شاید بتوانی ان روزهای مرا حس کنی؟سالها هم اگر بگذره این روزها ...
نویسنده :
nasim
23:05